989301357778+
Mehrajeh@gmail.com

داستان های کوتاه و آموزنده

ماست و خیار ناصرالدین شاهی!

نقل است در زمان ناصرالدین شاه، روزی امیرکبیر که از حیف و میل سفره های خوراکِ درباری به تنگ آمده بود، به شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت می خورند را میل فرمایند. شاه پرسید: مگر رعیت ما چه میل می کنند!؟ امیر گفت: ماست و خیار… شاه سر آشپزباشی‌ را صدا زد و فرمان داد برای ناهار فردا ماست و خیار درست کند…
سر آشپزباشی‌ به تدارکات چی دستور تهیه مواد زیر را داد:
۱. ماست پر چرب اعلا ۶ من…
۲.خیار نازک و قلمی ورامین ۲ من…
۳. گردوی مغز سفید بانه ۱ کیلو…
۴. پیاز اعلای همدان ۱ من…
۵.کشمش اعلا و مویزِ شاهانی بدون هسته ۱ کیلو…
۶.نان مرغوب مغز دار خاش خاش دارِ دو آتیشه ۳من…
۷. نعنای باغی اعلا و سبزی‌های بهاری ۱کیلو..

خلاصه این که ناصر الدین شاه قبله عالم صاحب قَران بعد از این که یک شکم سیر ماست و خیار تناول فرمودند، فرمان به یک کاسهِ اضافه دادند و در حالی‌ که ترید می فرمودند، رو به امیرکبیر فرمودند: «پدر سوخته ها، رعایای ما چه غذاها می خورند و ما بی‌ خبر بودیم! هر کس نارضایتی کرد و کفرانِ نعمت، به چوب و فلک ببندینش»!

دیدگاهتان را بنویسید